|
مگر دین رفته از بین جوانان |
عروسی گشته اینک یک بهانه |
که خالی گشته از هر دو خزانه |
همش از مهر میگوییم و تجهیز |
تفاهم ارزشش گردیده بس ریز |
اگر آید یکی بر خواستگاری |
بپرسد دختره از فرش و گاری ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب ببینید. |
پسر هم چشم می دوزد به دختر |
زپا آغاز کرده تا نوک سر |
همین ها گشته موضوع تفاهم |
دگر اخلاق و دین گردیده است گم |
سوالات این زمان از پول و مال است |
عروسی هم بسان عشق و حال است |
به دنبال هم آنها رفته بازار |
وسایل را خریده کرده اند بار |
گرانی را به جان خود خریده |
به چانه جامه از تن هی دریده |
یکی دنبال یخچال و فریزر |
یکی دنبال فرش وتشتک و فر |
یکی دنبال دیگ و چند کاره |
یکی دنبال دیش و ماهواره |
به نقدی و به چک در توی بازار |
همی سر کج نموده با دلی زار |
خریده بعد برده آن به سختی |
به چینده در اتاق بهر پاتختی |
سپس هم جمع میگردند بسیار |
خورند شام گران در توی تالار |
سپس با بوق و قر، رقص و ترانه |
برند بر حجله آنان را شبانه |
ولی چون صبح اول گشت آغاز |
دو مرغ عشق می گردند چون غاز |
همش دعوا و جیغ و داد و بیداد |
تمام خاطرات را برده از یاد |
شناخت از دیگری چون باشدی کال |
شود بر این دو تن این بخت و اقبال |
نصیحت میکنم اینک شما را |
کنم تقدیمتان اینک دوا را |
نباشد بد خرید و جشن و تالار |
نباشد بد ولیمه شام و ناهار |
ولی این ها فقط رنگ و لعاب است |
بدون دین دنیا مان خراب است |
اگر خواهی بیابی همسری نیک |
مباش تنها به فکر آدمی شیک |
برو دنبال فردی صاحب اخلاق |
چه لاغر باشد او یا فربه و چاق |
چو چاقی حل شود با یک ترد میل |
به دارو میشود لاغر چنان پیل |
ولی اخلاق و ریشه کیمیا است |
ملات و کسب از دین و نیا است |
بکن اخلاق را شرط و علامت |
بگو میخواهم از همسر نجابت |
سپس دنبال کن دیگر خصایل |
چنین خواهد شود دین تو کامل |
بدان در نزد پیغمبر چنین است |
طلاق از بد ترین احکام دین است |
محسن سید اسماعیلی