سرتراشی روزی سرخواجه ای می تراشید . ناگاه ، دست او بلرزید وسرخواجه ببرید .
فریاد داشت که ای مردک ! سرمرا ببریدی !
گفت : خاموش باش که سربریده سخن نگوید !
گلشن لطائف