نظر شما بازدیدکنندگان مایه ی دلگرمی ماست.
به نام خدا
موضوع انشا: اینترنت چیست؟
بانام و یاد خدا انشای خود را آغاز می کنم. معلم به ما گفت در مورد اینترنت بنویسیم. من از اینترنت خیلی سرم می شود و در خانه مان اینترنت پرسرعت داریم.
اینترنت کاربرد های بسیار بسیار بسیار فراوانی دارد. مامان ,بابا, برادر و خواهر من از اینترنت خیلی استفاده می کنند. هر وقت برادرم پای اینترنت می نشیند
گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم
ادامه شعر در ادامه ی مطلب...
ادامه مطلب ...سرتراشی روزی سرخواجه ای می تراشید . ناگاه ، دست او بلرزید وسرخواجه ببرید .
فریاد داشت که ای مردک ! سرمرا ببریدی !
گفت : خاموش باش که سربریده سخن نگوید !
گلشن لطائف
یوسف گم گشته باز آید به تهران غم مخور |
بعد گشت ساری و قزوین و سمنان غم مخور |
گر نداری خانه ای یا همسری دل بدمکن |
روز و شب هم گر نداری تکه ای نان غم مخور |
گر برنده می شوی بین الملل یا هر کجا |
چون تو را دادند کادو پارچ و لیوان غم مخور |
دور گردون گر دو روزی بر مراد تو نرفت |
دایما یکسان بماند حال دوران غم مخور |
هان مشو نومید از استخدام و کار دولتی |
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور |
گر که بنیاد تو را آمد طلبکار برکند |
فوق فوقش می روی آخر به زندان غم مخور |
در بیابان گر که پیدا می کنی تو مسکنی |
سرزنشها گر کند صاحب بیابان غم مخور |
گر چه کنکور بس خطرناک است و مقصد ناپدید |
با لیسانست هم تو بیکاری به قرآن غم مخور |
حافظا شرمنده گر براین غرل دستی زدم |
می دهم این شعر را اینجا به پایان غم مخور برگرفته از سایت تبیان |
نقیضه ای از عباس احمدی
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود |
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود |
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود |
بس که بودم سر به زیر و در غذا کافور بود |
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم |
گفت باید زن بگیری تو و این دستور بود |
چند باری خواستگاری رفته بودم بد نبود |
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود |
این یکی گیسو کمند و آن یکی بینی بلند! |
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود |
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن |
اولی خرفهم بود و دومی خرزور بود |
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است |
انتخاب اولم باباش مرده شور بود |
کیس خوبی بود شخصا، صورتا، فهما، فقط |
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود |
با خودم گفتم که کی داده ... گرفته، بی خیال |
حیف از شانس بدم دامادشان مامور بود! |
این غزل را توی زندان من سرودم، یک نفس |
شاهدم ناصر سه کله یا کرم وافور بود... |
زن اخ است و مایه درد و بلا با این وجود |
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود |
|
مگر دین رفته از بین جوانان |
عروسی گشته اینک یک بهانه |
که خالی گشته از هر دو خزانه |
همش از مهر میگوییم و تجهیز |
تفاهم ارزشش گردیده بس ریز |
اگر آید یکی بر خواستگاری |
بپرسد دختره از فرش و گاری ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب ببینید. |
زندگانی واحد اجباری است
جزوه اش فرسوده و تکراری است
هی گرفتیم و هی افتادیم از آن
سوختیم از بس که دادیم امتحان
عاقبت یک روز پاسش می کنیم
بهره جویی از کلاسش می کنیم
ای کلاسور های مشکی پوش ما
تق تق زنگ خطر در گوش ما
ساکتید آن تق و تق هاتان کجاست؟
سینه صاف ورق هاتان کجاست؟
ما کلاسی از کلاسور ساختیم
دل به چنگک های آن انداختیم
بین چنگک های آن با اضطراب
روی خط جزوه ها ماندیم خواب
هست این جا صد مصیبت صد میتینگ
روزها با استراکچر، شب ریدینگ
از فشار درس ها خیسیم ما
گربه های سلف سرویسیم ما
چون که بی انگیزه ایم و منصرف
کی معدل هایمان گردد الف؟
ذهن ما انبار محفوظات شد
کیش شطرنجی دانش مات شد
جزوه ها قرص دیازپام است و بس
ذهن ما سرشار اوهام است و بس
دل به رود بی خیالی ها زدیم
ترم ها در زندگی درجا زدیم
بر درخت امتحان هستیم کال
می زند هر نمره ما ضد حال
ما ز ِهَر واحد فراری می شویم
جزء حذف اضطراری می شویم
پشت عینک های دودی مانده ایم
یا به زندان حسودی مانده ایم
ما فقط امضای پای مدرکیم
سامسونت داریم اما کودکیم
با گچی بر سینه تخته سیاه
می کشیم از حسرت یک بیست آه
بیست سردمدار فامیل است و بس
بیست کار حضرت فیل است و بس
ترم دیگر آفتابی می شویم
خوابگاهی از نخوابی می شویم
از صفا زیراکس می گیریم ما
هدیه را با باکس می گیریم ما
می رویم آنجا که غم نامحرم است
گرچه پایان نامه ما مبهم است